عادتهای کهنه باگهای ازدواج هستند. شما همیشه امیدوارید که شریکتان را تغییر بدهید، البته در اینستاگرام و فضای مجازی وانمود میکنید که همین تفاوتهاست که به زندگیتان رنگ بخشیده است اما در خلوت خودتان هر لحظه او را برای هورت کشیدن لیوان چای و پرتاب کردن جورابهایش به سیبْل ِ زیر مبل میکُشید، اما خودتان را کنترل میکنید که این اطلاعات اصلی هیچوقت رسانهای نشوند. مگر میشود با آدمی که یک منبع آلودگی صوتی دایمی است، احساس خوشبختی کرد؟
زمان تقریبی مطالعه : 1 دقیقه
روزی صدبار این سؤال را از خودتان میپرسید و جوابتان بسته به این که آنلاین هستید یا آفلاین تغییر میکند.
سرسختی عجیب آدمها برای مبارزه با تغییر عادتهایشان ستودنی است. اگر آنها ۲۵ درصد این سرسختی را در درس خواندن داشتند ما با سرعت هشت میلیون نفر در سال در حال تولید دانشمند و پزشک و کارشناس خبره بودیم و اینقدر مقالات و پایاننامههای همدیگر را کش نمیرفتیم. واقعیت این است که آدمها تغییر نمیکنند. آنها سِر میشوند. از یک جایی بهبعد شما میتوانید صدای هورت کشیدن چای را در ذهنتان دایورت کنید روی موسیقی سمفونی هفتم موتزارت و هر دوتایتان از یک همزیستی مسالمت آمیز در کنار هم لذت ببرید. اما پرت کردن جورابها و نبستن در کمدها همچنان روی مختان باقی میماند.
شما در مرحله دوم عملیاتی یک جانشین مناسب برای این کارهای تومخی پیدا میکنید. مثلاً مقابله به مثل میکنید. دنبال نقطه ضعفهای هم میگردید و در جروبحثها نامردی میکنید. البته با این شیوه مقصد بعدیتان حتماً دادگاه طلاق است. این که آدمها قرار است بعدها عاشق هم شوند و این ایرادات را نبینند، چیزی شبیه وعدههای یک نامزد انتخاباتی است که این وعده بسته به تریبونهای تبلیغاتی آن ها عجیبوغریبتر میشود. باید باور کنید که عادات شریکتان قابلیت تبدیل شدن از یک حباب معمولی به یک التهاب داخلی را دارد. به تغییر آن ها امیدوار نباشید و تکنیکهای پرت کردن حواستان را یاد بگیرید. زن و مرد هم ندارد. شما میتوانید تکنیکهای بومی خودتان را داشتهباشید. بالاخره زندگی صد سال اولش سخت است!