با بیان احساساتتان در زندگی زناشویی به همسرتان نزدیکتر شده و زندگیتان را محکمتر کنید. برای این کار فقط کافی است احساساتتان را به صورت کامل بشناسید.
زمان تقریبی مطالعه : 7 دقیقه
«خیلی دوستت دارم، بدون تو نمیتونم زندگی کنم، اگه تو نباشی زندگی من معنایی نداره». بیشتر زوجهای جوان در بیان احساساتی از این دست توانایی زیادی دارند اما احساسات ما در یک رابطه دو طرفه به این هیجانات زیبا ختم نمیشود. در یک رابطه زناشویی احساساتی مانند دلخوری، خشم، بی علاقگی، تحقیرشدگی، خجالت، ترس و نگرانی، ناامیدی، حسادت و هزار جور احساسات ناخوشایند دیگر در افراد به وجود میآید که گاهی بیان آنها سخت به نظر میرسد.
از سوی دیگر بیان نکردن احساسات و نقش بازی کردن هم باعث دور شدن و فاصله گرفتن زن و مرد از هم میشود؛ بنابراین شناخت احساسات و یاد گرفتن نحوه ابراز آنها مخصوصا در اوایل زندگی زناشویی اهمیت ویژهای دارد.
همه زوجهای جوان غالبا زندگی خود را با شور و شوق و آرزوهای بسیار شروع می کنند. افراد خیال میکنند که با پیدا کردن شریک زندگی خود، بزرگترین همدم و محرم اسرار خود را یافتهاند و دوره ناراحتی و تنهایی آنها به سر آمده اما واقعیت چیز دیگری است. باید باور کنید که بعد از ازدواج هم تمام احساسات بشری - حتی انواع ناخوشایند آن - همراه شما خواهد بود و قرار نیست با ازدواج کردن تمام زندگی پر از احساسات لطیف و عاشقانه شود.
خیلی از زوجهای جوان وقتی با این ناملایمات و احساسات ناخواسته روبرو میشوند سردرگم میشوند و واکنشهای ناسازگارانه و حتی عجیب و غریب از خود نشان میدهند.
آموزشها و انتظارات نادرست اجتماعی و فرهنگی هم گاهی به این سردرگمی افراد دامن میزند. مثلا خیلی از مردان جامعه ما هستند که در طول زندگی خود یاد گرفتهاند که مرد نباید غمگین شود؛ یا اینکه مرد نباید بترسد و نگران شود. آنها همیشه این بار سنگین را به دوش میکشند که مرد باید همیشه مثل یک کوه استوار باشد و پشت زن و بچه بایستد. همین پیامها و آموزشهای فرهنگی باعث میشود که مردان جامعه ما فقط یک راه برای بروز هیجانات منفی خود داشته باشند و آن خشم است.
در عرف اجتماعی ما عصبانی شدن و پرخاشگری از طرف مردان مقبولتر از گریه و ناراحتی یا ترس و اضطراب است؛ بنابراین مردان به صورت ناخودآگاه یاد میگیرند که به جای همه این حالات هیجانی، عصبانی شوند. مثلا به جای اینکه به خاطر نوع رفتار همسرشان احساس نادیده گرفته شدن و به طبع آن دلخوری و غم را نشان دهند، شروع به پرخاشگری و بدرفتاری با همسرشان میکنند.
بسیاری از مراجعان ما هستند که تا قبل از مطرح کردن این موضوع در جلسه درمانی، هیچ وقت به آن فکر نکرده بودند و بعد از آن کمکم با بخش هایی از وجودشان آشنا میشوند که غیر از خشم، احساسات دیگری هم در آن وجود دارد.
این مشکل در مورد زنان هم وجود دارد. بسیاری از زنان با بخشهایی از احساسات خود بیگانهاند، مثلا اینکه جامعه میپذیرد که یک زن غمگین و افسرده باشد اما پذیرش عصبانیت و پرخاشگری از طرف زنان در جامعه مقبول نیست؛ همین موضوع باعث سردرگمی و ناتوانی آنها در شناخت و بیان احساسات واقعی شان میشود. آنها در طول زمان به صورت ناخودآگاه یاد گرفتهاند که یک زن خوب صدایش را بلند نمیکند اما اجازه دارد هر قدر که دلش میخواهد گریه کند و دل نازک باشد. همین موضوع باعث ایجاد تعارض و سردرگمی در همسرش برای شناخت احساسات واقعی او نیز میشود.
حال این سوال مطرح میشود که برای حل این مشکلات و شناخت و بیان صحیح احساسات چه باید کرد؟ در ادامه راهکارهایی برای مواجهه با این مشکل ارائه میشود.
احساساتتان را بشناسید
با خودتان در شناخت احساسات اصلی خود روراست باشید. روانشناسها هیجان را از یک منظر به دو دسته اولیه و ثانویه تقسیم میکنند، یعنی اینکه مثلا وقتی در هنگام رانندگی ماشینی با سرعت جلوی ما میپیچد اول میترسیم و بعد عصبانی میشویم و با بوق زدن به او اعتراض میکنیم. در واقع هیجان اولیه ما ترس است اما غالبا این احساس اولیه را نادیده میگیریم و میگوییم خیلی عصبانی شدم.
در زندگی زناشویی هم این مساله به وفور اتفاق میافتد. مثلا مرد وقتی به خاطر عقب افتادن اجاره خانه نگران و مضطرب میشود، این پیام را به همسرش منتقل میکند که حال و حوصله حرف زدن با او را ندارد. زن هم از همه جا بی خبر ممکن است از این رفتار شوهرش برداشتهای مختلفی بکند؛ مثلا ممکن است فکر کند همسرش او را به اندازه کافی دوست ندارد یا اینکه نکند با زن دیگری در ارتباط باشد یا اینکه نکند از رفتار دیشب او ناراحت شده است؛ بنابراین شناخت دقیق احساسات، اولین قدم برای بیان آنها است. تا خودتان نفهمید چه حالی دارید، نمیتوانید شریک زندگیتان را از احوالات واقعی خود باخبر کنید.
بعد از شناخت احساسات گام بعدی پذیرفتن آنهاست. با خودتان مهربان باشید و به خودتان اجازه دهید به حکم انسان بودن، احساسات بشری را تجربه کنید. هیجانهای مختلف مانند خجالت، شرم، ترس یا ناامیدی همین احساسات بشری هستند که شم هم مثل هر انسان دیگری حق دارید گاهی آنها را تجربه کنید. پذیرش احساساتتان به شما در مدیریت آنها کمک خواهد کرد. تا وقتی که خودتان با هیجانات تان کنار نیایید، نمیتوانید توقع داشته باشید که همسرتان پذیرای احساسات شما باشد.
احساساتتان را بیان کنید
راست و پوست کنده با همسرتان حرف بزنید. زمان مناسبی را انتخاب کنید. به او بگویید که حرفهای مهمی برای گفتن دارید و از او میخواهید که به حرفهایتان با دقت گوش دهد.
خیلی از آدمها در جامعه ما از شفاف بودن میترسند. از اینکه دیگران حتی همسرشان از از احساسات اصیل و واقعی آنها باخبر شوند واهمه دارند و نگران قضاوت طرف مقابل میشوند اما تجربه نشان داده است که افراد غالبا در مواجهه با احساسات صادقانه همسر خود واکنش مناسبی نشان میدهند.
اگر جای داد و بیداد و توهین به همسرتان بگویید که وقتی با دخترخالهاش حسابی گرم میگیرد و خوش و بش میکند، چقدر احساس نادیده گرفته شدن و جذاب نبودن و تنهایی میکنید، مطمئن باشید واکنشی جز محبت و عذرخواهی و تلاش برای جبران نخواهید دید.
آدمها معمولا وقتی با احساسات صادقانه همسرشان روبرو میشوند، با او همدلی میکنند و درصدد کمک به او برمیآیند. در هنگام بیان احساسات خود حواستان باشد که همسرتان را مقصر قلمداد نکرده و او را سرزنش نکنید. از کلماتی با ضمیر «من» استفاده کنید و تلاش کنید تا فقط به توصیف احساسات واقعی خود بپردازید.
انتظار درک نشدن را هم داشته باشید
گاهی اوقات ممکن است شما تمام اصول بالا را رعایت کرده باشید اما باز هم همسرتان نتواند شما را خوب درک کند و واکنشهایی نشان دهد که اصلا باب میل شما نباشد. چنین اتفاقی کاملا طبیعی است؛ چرا که شما در مقابل فردی قرار گرفتهاید که با دنیای شما فاصله زیادی دارد و شاید در اوایل ازدواج، شناخت احساساتتان و نزدیک شدن به دنیای درونی شما برایش دشوار باشد؛ بنابراین نباید انتظار داشته باشید که با یک بار بیان احساسات، به درستی شما را شناخته و مطابق با شرایط روحی شما عمل کند.
صبور باشید و ادامه بدهید
رابطه زناشویی از آن چیزهایی است که گذر زمان میتواند آن را شیرینتر و دل انگیزتر کند. این اتفاق به این دلیل رخ میدهد که زن و شوهر در طول زمان شناخت بیشتری نسبت به هم پیدا کرده و صمیمیت بین آنها بیشتر میشود. بنابراین از در میان گذاشتن احساسات خود با همسرتان خسته و ناامید نشوید. عمیقتر شدن این صمیمیت و ایجاد همدلی نیاز به گذر زمان، صبوری و ممارست دارد. هر قدر بیشتر تلاش کنید تا از راه صحیح، خود واقعیتان را به همسرتان نشان دهید، همدلی او را بیشتر برانگیخته و به هم نزدیکتر خواهید شد. مطمئن باشید روزی فرا خواهد رسید که او شما را از خودتان بهتر خواهد شناخت و برای بهتر شدن حال و احوالتان هر کاری خواهد کرد.