فرقی نمی کند همسایه ی طبقه ی بالا یا پایین خانواده ی همسرتان باشید یا فرسنگ ها از آنها دور باشید گاه وابستگی شدید بین والد و فرزند راه را برای دخالت در زندگی مشترک فراهم میکند و آنان حق هر گونه اظهار نظری را به خود می دهند.
زمان تقریبی مطالعه : 6 دقیقه
تا کنون برای شما پیش آمده بر سر دوراهی انتخاب نظر همسر یا خانواده قرار بگیریدو ندانید نظر چه کسی را باید در اولویت قرار دهید؟ خانواده یا همسر! گیج می شوید اگر به حرف خانواده عمل کنید، همسرتان ناراحت می شود و تا مدت ها به شما سرکوفت می زند که من برایت مهم نیستم و اگر به حرف همسرتان گوش کنید ممکن است از طرف خانواده تان مورد سرزنش قرار بگیرید ...
در اکثر مواقع مردان با ازدواج کردن احساس مسئولیت شان نسبت به خانواده دوبرابر می شود. این احساس گاه تا جایی پیش می رود که در تصمیم گیری های زندگی مشترک هم نظر خانواده برایشان مهم می شود. مثلا برای رفتن به مسافرت نظر والدینشان را می پرسند و کسب اجازه می کنند، به گونه ای که اگر آنها راضی باشند تصمیم به سفر می گیرند و اگر به هر دلیلی نظر مخالفی بدهند از سفر رفتن خودداری می کنند. در واقع اینگونه افراد تصمیم گیرنده نیستند و دیگران برایشان تصمیم می گیرند و آنها تنها اجرا کننده هستند.
این گونه عمل کردن با گذشت زمان افراد را وابسته تر و بالطبع آسیب پذیرتر می کند چرا که مسئولیت تصمیم شان را برعهده نمی گیرند و تعهداتی که با ازدواج به عنوان نقش همسر برایشان بوجود می آید را به درستی انجام نمی دهند.
اینکه چرا یک فرد حتی بعد از ازدواج و تشکیل یک زندگی مشترک باز در تصمیم گیری ها نمی تواند مستقل عمل کند سوالی است که روانشناس و مدرس مهارت های زندگی به آن پاسخ می دهد:
روانشناس خانواده معتقد است: یکسری باور از دوران کودکی در افراد شکل می گیرد که باعث می شود راه مداخله در زندگی مشترک را باز می کند مثلا فرد از کودکی شنیده است که می گویند: فرزند خوب فرزندی است که پدر و مادرش از او راضی باشند و پدر و مادر زمانی از فرزند راضی هستند که اطاعت داشته باشند؛ ما منکر این حرف نیستیم، اما اطاعت کردن با مداخله دادن زمین تا آسمان فرق دارد؛ همچنین پدر و مادرهایی هم هستند که وقتی فرزندشان ازدواج می کنند مهمترین مسئله شان می شود مداخله در امور فرزندان و اسمش را می گذارند نگرانی و می گویند: « من نگرانتم، بهت فکر می کنم، شب بخاطر تو خوابم نمی برد و...» در حالی که این موارد نگرانی نیست بلکه به نوعی کنترل گرایی است؛ کنترل گرایی دقیقا از محبت شروع می شود؛ اینها افرادی هستند که فکر می کنند فرزندشان به تنهایی نمی تواند زندگی اش را اداره کند و اعتقاد دارند که همیشه باید در کنار فرزندشان باشند و دلسوزی کنند تا مسائل زندگی برای فرزندشان آسان باشد؛ حالا ممکن است سوال شما این باشد که با همسر وابسته که هر کاری می خواهد انجام دهد باید از والدینش اجازه بگیرد چگونه باید برخورد کرد؟
بهترین و موثرترین راه این است که با چنین فردی نباید مقابله ی مستقیم کنید؛ به او نگویید که مثلا "چقدر تو وابسته ای ، هنوز مامانت باید برات تصمیم بگیره!، هنوز بزرگ نشدی، بچه ننه ای" و... در واقع با تحقیر و کنایه نه تنها قادر به تغییر نیستید بلکه به او یک خودباوری بسیار تقویت شده ای می دهید که او این مدلی است و کاری هم نمی تواند کند لذا بهتر است زمان هایی که مستقل تصمیم می گیرد، بازخورد مثبت دهید و با حالت بالغانه تشکر کنید. در این صورت است که تقویت صورت می گیرد.
این را بدانید که جنگیدن با همسرتان برای تغییر دادن او کار بسیار اشتباهی است؛ هرگز این اشتباه را مرتکب نشوید.
آیا می توان دخالت خانواده ی همسر را پیشگیری کرد؟
بعضی افراد در همان دوران عقد یا اوایل ازدواج ترس از این دارند که مبادا خانواده ی همسرم در زندگی ام دخالت کنند، اگر دخالت کنند چه کار باید انجام دهم؟!
فلاح در این مورد می گوید: در واقع برخی افراد تمرکزشان را بر روی مسائلی می گذارند که دوست ندارند با آن روبرو شوند در حالیکه فکر کردن به این موضوع یکی از عوامل جذب آن مسائل است.
عموما خانواده ها اصلا وقت دخالت کردن را ندارند مگر اینکه فرد از قبل خود را اینگونه نشان دهد که ناتوان در تصمیم گیری است که این مسئله در دوران شناخت قبل از ازدواج باید مورد محک قرار بگیرد؛ اگر فرد به گونه ای است که برای انجام هر کاری باید مورد تایید چند نفر باشد، اینجاست که شما متوجه می شوید که او نیاز به حمایت فکری دیگران دارد.
در واقع والدین زمانی به خودشان اجازه می دهند که در زندگی فرزندشان دخالت کنند که فرزندان این اجازه را به آنان داده باشند و درباره ی مشکلات و تصمیم هایی که می خواهند بگیرند بدون اینکه خود را صاحب نظر و پیشنهاد نشان دهند صرفا تصمیم آنها برایشان مهم است؛ در این صورت به تدریج خانواده کنجکاو می شود و به خودشان اجازه می دهند که درباره همه مشکلات مختلف از فرزندشان سوال بپرسند و اسم آن را کمک کردن و نه مداخله می گذارند اما وقتی این کمک ها بیش از حد می شود، حضور دائمی آنها در تمامی تصمیم گیری ها فعال می شود و مداوم از همه چیز سوال می پرسند و دلشان می خواهد همه چیز را درباره زندگی فرزندشان بدانند و اگر همسران زمانی باهم قرار بگذارند که مسئله ای را به کسی نگویند، باعث دلخوری والدین می شود؛ این دلخور شدن به این معناست که "تو من را عادت دادی که همیشه اتفاقات مهم زندگی ات را به من بگویی و از قبل من را در جریان بگذاری..."
این مسئله تدریجا باید حل شود؛ تنها راه حل پیشگیری از دخالت خانواده همسر قبل از ازدواج این است که اصلا نباید به این موضوع فکر کنید در عوض باید همسر آینده تان را محک بزنید و اگر همسرتان را فردی وابسته دیدید باید مهارت های زندگی و قدرت تصمیم گیری را به او یاد دهید...